-
انتظار به سر میرسد
جمعه 11 آذرماه سال 1390 14:50
بیایید به جادوی زمان اعتماد کنیم بیایید به قدرت عشق تکیه کنیم راهی باز میشود به نگاهمان جهت دهیم و به دلهایمان بیاموزیم میتوان باور کرد به قول / ravani.blogsky.com/ این پست مخاطب خاص دارد
-
هورررررررررررررررراااااااااااااااا
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1390 10:41
هوووووووووووووووووووووووووررررررررررررررررررررررراااااااااااااااااااا بالاخره نمره آوورم ...
-
بلوغ
جمعه 4 آذرماه سال 1390 12:20
چقدر انتظار کشیدم نیامدی چقدر ماندم بی کس نه تو نه نشانی از تو امروز تو برای من خاطره ای در گذشته جاری شدی در گذشته ماندی در گذشته پوسیدی تو اکنون نیستی من دیگر بار به طغیان نمیروم من هم همین یکبار فکر کرده ا م که میخواهم بزرگ باشم
-
عجایب
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1390 18:59
-
اشک
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1390 09:00
همیشه شادترین لحظه ها را از کسانی دریافت میکنیم که چشمانمان را پر از اشک میکنند. برای تمام آرامشی که من عطا کردی روزو شبهایی که کنارت بودم زمزمه های مهرت صدات که هرروز میگفتی مرررررررررررریییییییمممممممممم بخوووووووووووووووون و میدانم چشمان پراز اشکم ارزش تو را دارد چه بیاید چه نیاید بیتو منتظرم هنوز
-
Love The Way You Lie
سهشنبه 1 آذرماه سال 1390 21:54
On the first page of our story the future seemed so bright then this thing turned out so evil I don’t know why I’m still surprised even angels have their wicked schemes and you take that to new extremes but you’ll always be my hero even though you’ve lost your mind هرچی این آهنگ رو بیشتر گوش میکنم بیشتر واسه سلامتی...
-
انتظار
سهشنبه 1 آذرماه سال 1390 10:58
چه شاد بودم کنار زمزمه های عاشقانه ات دیر نپایید میعاد ما تو چه دور من چه مغموم پله های کوچه در انتظار لمس جای پای تو همین آلاچیق چوبی سرک کشان به دورها نظاره گر به امید آمدنت تیر چراغ برق چه خیس از اشک آسمان این شبها همه در انتظار صدای قدمهای تو تو میایی؟ این بار شیداتر؟
-
نشانه ها
دوشنبه 30 آبانماه سال 1390 08:58
او رفت و من تنها بی او کاری در این شهر ندارم همه چیز در خانه ام بوی او را میدهد هر طرف که میچرخم نشانی از اوست دلتنگم چه شیرین
-
Why not me
یکشنبه 29 آبانماه سال 1390 09:17
ای کاش میتوانستیم بگوییم اشک چه حسی دارد مفهوم احساسی گریستن چیست ای کاش درد هجا داشت و من بتو میفهماندم با چه هجایی آنرا میتوان خواند ای کاش این بودن و با تو یکی نبودن را میفهمیدی چه بر من میگذرد با توام و اما دوری میترسم از تو دورم اما در منی آرزو میکنم اما آنرا به آسمانها نمیفرستم ازینکه تورا بخواهم هم میترسم.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 00:37
اینقدر که حرفم نمیاد (اینجا میشه شنیدش) http://www.lyrics007.com/Celine%20Dion%20Lyrics/En%20Amour%20Lyrics.html به امید روزهای روشن به امید فردا D'ou je suis je vois des anges et des tourterelles Si l'on m'avait dit qu'un jour je vivrais dans le ciel J'ai fait la rencontre d'un garcon c'est la grande nouvelle Et je...
-
نبار
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 09:45
حتما تعداد آدمایی که برف دوست دارن از اونایی که دوست ندارند بیشتره واسه همینه که برف میاد وای که چقدر از برف بدم میاد
-
Et Si Tu N'existais Pas
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 21:24
Et si tu n'existais pas Dis-moi pourquoi j'existerais Pour traîner dans un monde sans toi Sans espoir et sans regret Et si tu n'existais pas J'essayerais d'inventer l'amour Comme un peintre qui voit sous ses doigts Naître les couleurs du jour Et qui n'en revient pas ..............................................
-
بارسفربستم
شنبه 14 آبانماه سال 1390 21:01
بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم بیا با من مدارا کن که من غمگین و دل خستم اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم بیا از غم شکایت کن که من هم درد تو هستم اگر از همدلی پرسی بدان نازک دلی خستم بیا از غم حکایت کن که من محتاج آن هستم اگر از زخم دل پرسی بدان مرحم بر آن بستم برو عشق...
-
پشت دریا شهری است
شنبه 14 آبانماه سال 1390 09:44
قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچکسی نیست که در بیشه عشق قهرمانان را بیدار کند. قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید، همچنان خواهم راند. نه به آبیها دل خواهم بست نه به دریا-پریانی که سر از خاک به در میآرند و در آن تابش تنهایی ماهیگیران میفشانند فسون از سر گیسوهاشان....
-
Salut, c'est encore moi
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 11:26
همه در حال تغییریم پس هرچیزی محتمل است Tu sais, j'ai beaucoup change Je m'étais fait des idées Sur toi, sur moi, sur nous Des idées folles, mais j'étais fou Tu n'as plus rien à me dire Je ne suis qu'un souvenir Peut-être pas trop mauvais Jamais plus je ne te dirai
-
کوری
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 10:37
برای نابینا الماس و شیشه یکی است پس اگر کسی ارزش تو را ندانست، تو بی ارزش نیستی، او نابیناست
-
مرگ شقایق
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 09:12
ای کاش میفهمیدیم معنی این جمله را: پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنیست؛ ای کاش میفهمیدیم مرگ پایان شقایق است بیایید ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
-
باران
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1390 12:53
امروز صدای باران بمن مژده تورا داد قطره های باران برروی شیشه زلالی چشمان تورا بیادمن آوردند امروز خاک هم بمن عطر حضور تورا نوید میدهد نبودی که باهم رقص برگهارا در زیر باران نظاره گر باشیم
-
بیائید شفاف شویم.......
سهشنبه 3 آبانماه سال 1390 09:06
چ ه بهتر که بگذاریم آسیابهای بادی رها شوند در باد بگذاریم بادها بوزند بگذاریم پرنده ها پشت پنجره هایمان جفت گیری کنند سهم ما ایستادن در مقابل تندبادها نیست بیائید همسوی روان آب بایستیم رها شویم دل ببازیم بی رنگ شویم دل به دریا بزنیم دریایی شویم سهم ما همین است بیایید قلم را در آبرنگ بی رنگی بزنیم هرچه او بخواهد سهم...
-
ارمغان
شنبه 30 مهرماه سال 1390 23:28
ای مهربانترین لبخند زندگی طلوع رویاها این خواب تر شیرین .......... بگذار لمسش کنم جاودانگی ..............؟ نه نمیخواهم جاودانگی نه اما افسونش افسانه مان را ای خدای مهربانم معبودم جاودانه اش کن افسون او تن پوش آرزوها او ................. نهایت من بینهایت من منتهای من جادوی چشمان او و دیگر هیچ سر بر آستان عشقت میسایم...
-
گابریل گارسیا مارکز
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 10:29
در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می دانند ، و گاهی اوقات پدران هم در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته ، محروم می کند در 30 سالگی پی بردم که قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه...
-
Misunderstanding
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 09:09
آخه عزیزم مشکل همین جاست عدم فهم واژه به واژه من میگم من مردم حالا عزیز شدم اون مینویسه من مردم واسه تو خوب همینه که نمیشه دیگه عدم داشتن دیکشنری های یکسان That's it
-
ماها مرده پرستیم
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 10:23
می آییم میرویم می آییم میرویم باز هم می آییمو میرویم یک روز میرویم و دیگر هیچ باز نمیگردیم همه چیز همین جا به پایان میرسد. روزهای رفته را .......... حتی آرزوهای آن روزها هم تو رفته ای تو درگذشته جاری بودی زنده و من با صدای تو زنده به عشق تو اما اکنون تو نیستی فقط همین بدرود.
-
..
شنبه 16 مهرماه سال 1390 19:39
من کجای راهم ایستاده ام به من بگو ای خدا چند پله دیگر تا آفتاب چند پستوی تو در توی دیگر تا بوی خاک خاک معطر از عطر باران به کجا میروم نمیدانم ..
-
۱۰ مهر ماه
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 08:40
میخواستم یک پست خوب بنویسم اما دیگه نمینویسم فقط اینکه امروز ۱۰ مهره پارسال شیراز بودم خوش گذشت (با اینکه خیلی راه رفتم و خسته شدم )
-
یار دبستانی من
یکشنبه 3 مهرماه سال 1390 09:38
امروز روز اول مدرسه ها پس با هم بیاد کودکی یار دبستانی من ، با من و همراه منی چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد ، مرده دلای آدماش دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه کی میتونه...
-
وزنو
شنبه 2 مهرماه سال 1390 16:10
برگ ریزان، با طلوع مهر همیشه عطر خاطرات خوب تداعی میشود شادمان و امیدوار میروم تا بگشایم کتاب جدید لحظه ها را چه چیز ما را به غم میکشاند؟؟؟؟؟؟ هیچ چیز با طلوع صبح نو میستایمت ای مهر مهربان در آغوشت میکشم همیشه پیشکش میکنی بوی نسیم دلچسبت مستم میکنی ماه مهربانم از نو آغازی وزنو ............................
-
دوباره هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
جمعه 1 مهرماه سال 1390 19:46
چقدر دوست داشتم الان مسافرت بودم اما باید بشینم دوباره درس بخونم
-
ترانه های تنهایی
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 14:05
می آیم تا درآغوشت بگیرم گرمای امن تو آزادی وغرور تورا میخواهم به من شفا میدهی باتو به رویاها میپیوندم به اوج میرسم درسکوت تو آرزوهایم رویاهایم ترانه هایم شعر سکوتم ترانه میشود. به تو میپیوندم تورا درآغوش میکشم مرا بخوان ازدورهای نزدیک در بطن من با من بمان ........................تنهایی
-
دلداری
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 20:59
ایکاش امشب به کودکی باز گردم ازین بزرگ بودن خسته ام ای کاش من از زیر مسئولیتم میشد در برم و غیبت کنم و مامان فرداش میومدو غیبت منو موجه میکرد خسته شده ام از بسکه اسم بزرگ بودن رو یدک کشیدم انقدر زیر فشارها موندم چقدر راه هست تا دیوارهای گچی کودکیم مامان تو میدونی دختر کوچولوت چقدر بی تو تنها شد دیگه هیچ کس نیست بیاد...