..

من کجای راهم ایستاده ام 

به من بگو ای خدا 

چند پله دیگر تا آفتاب 


چند پستوی تو در توی دیگر تا بوی خاک 

                                                  خاک معطر از عطر باران


به کجا میروم 

نمیدانم

 

..



نظرات 2 + ارسال نظر
الهام یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:27

زبان تو زمام نخستین زندگی توست.
زیان تو ابتدا در زبان توست و بیان زندگی ات از دهان توست...پس نا امیدی را رها کن. شاد باش و سر شار از امید تا کلماتت و اندیشه ات آنچه را که می خواهی برایت رقم بزند.
سخت نیست..من و تو سخت تر از اینها را چشیده ایم!

مهدی دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 http://spantman.blogsky.com

سلام چه شعر قشنگی این مال خودته؟
آدم وقتی عاضقه هرگز فکر این و نمی کنه که یکروز نامه ی جدایی بنویسه

اگه بشه گفت که شعره اره خودم نوشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد