دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است .
فروغ فرخزاد
پ.ن:او رفت
امروز دل من هم گرفتست
چه تصادفی ناجوری
مهدی دلم گرفته حرف عادی شده برام
کاش ذهن منم راه می داد و اجازه می داد توی خودم فرو برم
می دونی وقتی راهنما ذهن باشه و ببردت توی خودت اونوقت انقدر فرای جور و واور می زنه به سرت که دوست داری داد بزنی بگی ولم کن بابا دست از سرم بردار نمی خوام اینقدر فکر کنم.
حرف تکراری ممکنه بشه ولی دلم گرفته هربارش هزارتا مصیبته
اینکه گاه می خواهم کز تو دست بردارم
حرف سرد مهری نیست، مشکلی دگر دارم!
سلام
به روزم با شعری تازه ومنتظر
ممنون
قراره بیاد یا رفت؟؟؟؟؟!!!!
هردوتاش
از فانوس به دستان انتظار میرود...همه آنچه به من گفتی ...همه حرفهای من به تست مریم...
تو
کوتاه ترین کلمه ای که میشود در موردش کتابها نوشت
معتقدم هر آدمی یه جمله داره یه عبارت یا یه شعر، که به همون جمله به همون عبارت به همون شعرش زنده است، فروغ برای من به همین شعره که زنده است، خوندنش اذتبخش بود .. مرسی ..
به قول خودت تصدقش
ahsant
Like 1000