نشسته ایم تا اجابت کنی
منتظر تا معجزه ای از سوی تو
دیگر بار
نشانه ای به ارمغان آورد
من به سوی تو می آیم
من دست در دستان مهربان ابرهای پلکهایم میگذار
نیازم اجابت میشود
میبارم ،میبارم ، هر شب
هرروز
برای آنکه دور است از این روزها
از
من ،از مریم ،
از امید
از آرزو هام
چه بیهوده مینویسم
برایش
شاید یکروز
شاید بخواند
خدایا
یادمه گفته بودی بچه خوبی باش
گفته بودی خوبی کن
گفته بودی .............
گفته بودی .............
.............................
.......................................
..........................................
..........................................
فکر میکنم هرچی گفتی ما گوش کردیم
حالا نوبت خودته ،وقتشه
یک کارایی رو که واسه خیلیها کردی ،واسه ما پیچوندی
انجام بدی
وقتش نیست ؟؟بشین فکر کن خودت
باران
باران
باز هم باران
و تو
تو که عطر موهایت
همچون عطر باران
مرا
به جشن قطره ها میبرد،
می باری
و
من همچنان مست قطره های بارانم
در کنار پنجره مان
با تو بودن
با تو تپیدن
نبض دستهای تو لالایی هر شبم بودن
با تو زیستن
باتو نفس کشیدن
با تو ماندن با تو رفتن
درتنگی غروب
هرروز
در وزش نسیم بهاری
پشت این پنجره ها
تا بامدادان
کنار تو
عطر صدای جان بخش تورا چشیدن
زندگی را با تو رقصیدن
آرمیدن
درآرزوی تو بودن
...
...
ای کاش بخواب بروم دوباره