بهانه ام برای نوشتن عاشقی بود
گاه با خود می اندیشم آیا میشود کسی بنویسد اما عاشق نباشد؟؟
این روزها هوای کوچه پس کوچه های شهرمان مرا باخود میبرد
دلم قدم زدن میخواهد ،طولانی، در کوچه پس کوچه های شیراز
این روزها هوا هم عطرتورا به همراه دارد
عطربهارنارنج
وای که مستم میکردند
ای خدا
من
ما
این من بودم
...
مهرماه
ماه من
چقدر تنهام
حتی برای پیاده روی در کوچه پس کوچه ها
من هم
نه راه پس نه راه پیش
تنها
دلمرده
از لحظه ای که تنها شدم
هیچ چیز تهی شدنم را پر نکرد
تو
ابتدا تو
انتها تو
معبود تو
خطوط ،معنی،رنگ ، بوم ،دوردست نیلی صاف آسمان ، امید
تو بودی
نازنین تو بودی
چرا شکستی
چرا وقتی من اتوبوسی میبینم پر از مسافر
هنوز روحم پرواز میکند
پر از شوق میشوم
و چرا
چشمانم پر از اشک...
هنوز