وقتی یک پروژه به جواب نرسیده
وقتی یک چیزی یک جایی گیر داره
آخه گیر داره مریم جان
چند بار راه رفته رو میری
چرا تو که میدونی
بار آخرت باشی
خوبه مسافرت کوفتت شد؟؟؟؟؟؟؟؟
رویایی مرا در خواب میروبد
و من
استاده به دوردستها
خیره که شاید تو بیایی
و
این روزها انتظارها ،تنهاییمان
به پایان برسد
میدانم برای تو و برای من این روزها ،روزهایی سرنوشت ساز است
تو فقط تو میدانی
من چه میگویم
بالاخره امسال قاراشمیش ( شاید هم غاراشمیش) روبه آخره
چه بلاهایی که سرمون نیومدو
چه چیزهایی که بر باد نرفتو
چقدر تجربه که کسب نکردیمو
واه واه
چه آدمایی که ندیدیمو
ازون بدتر چه آدمایی پیچوندنمونو
بدتر از همه ماهارو خ.ر فرض کردنو
بعضیاشون تنهامون گذاشتنمونو
عجب سالی بود امسال
چی بگم والا
به قول معروف
روزی که گذشت ازو یاد مکن
آره به
امید فردا
با یادش هرروز میگذرد
نیست
تنهام
شاید یکروزچشمان شوخش نگاه غمبارم را به آغوش کشد
از دورها بیاید
من نوازش نگاه اورابرروی شیشه ها به تصویر میکشم تا او بیاید
نقش او رنگ من شود
هرگز نفهمید بیقرار نگاهش ماندم
نمیدانم کیست
هرگز نخواست زیر چتر آرزوهایم با هم زیر باران بیقراریهایم قدم زنیم
نمیداند
چقدر میخواستم تنهاییم را با او تقسیم کنم
تنهاییت را مقدس بدار ،تا زمانیکه جایگزینی پاکتر از آن بیابی.
به پیشواز تنهایی میروم، و آنرا میستایم.